من هروقت دلم بسوزه از حرفش و رفتارش فقط میگم تاوانش رو پس میدی و واگذارت کردم به خدا
منم ازاین ناراحتم که باکلی زبون ریختن خامم کردعوضی بی پدرومادر.. نمیگم دوستم نداره ولی این دوست داشتن بخوره توسرش مادرفلان کرده هرچی که لایق مادرشوخواهراشه ب من میگه. منی ک بابام ازگل نازکتربهم نگفت وحتی ی بارهم کتکم نزد.
والا من اینقد نفرینش میکنم هر وقت از در میره میگم اللهی بر نگردی بری زیری ترریلی اللهی تیکه تیکه بشی بعد شب میاد سر ومور وگنده یه مو هم ازش کم نشده اتفاقا خیلی هم برا سلامتیش خوبه انگار واکسنه نگین دعا کن خدا هدایتش کنه کردم نشد
من هروقت اذیتم کنه بش میگم الهی بمیری وقتی میری برنگردی ازدستت راحت بشم برم شوهرکنم ب اونی که لیاقتموداشته باشه وقتی اینومیگم آتیش میگیره جیگرم خنک میشه
من شوهرم جرات نداره ازاین حرفابهم بزنه چون اگ ی باراازاین حرفابهم بزنه میدونه ک بابام وباباش میگم. وبابام بفهمه همچین حرفی بهم زده سریع طلاقموازش میگیره. من عاشق شوهرم بودم وخیلی دوسش داشتم الانم دوسش دارم ولی پشیمونم که باهاش ازدواج کردم. خدایی ازخودم تعریف نمیکنم ولی خیلی ازشوهرم سرترم.
کاش یکم بیشتردقت میکردیم توانتخابامون. من بابام ادمی بودکه خیلی بهمون سخت گیری نمیکردیعنی بددل نبود. منطقی بهمون توضیح میدادولی شوهرم اونطوری نیست. مغازه میوه فروشی داره خودش وبرادرش شریکن شوهرمن میره بارمیاره داداشش هم مغازه روبازمیکنه حالافردا داداشش امتحان داره نمیتونه صبح زودمغازه روبازکنه شوهرم به من میگ برودرمغازه روبازکن منم گفتم من فردابایدبرم باشگاه وکاردارم نمیتونم. اونم مث آشغالاهرچی لایق خواهرومادرخودش بودبه من گفت وگفت که دیگ نمیذارم بری باشگاه پروشدی. منم گفتم الهی که فرداک میری برنگردی که من دیگ ازدستت راحت شم که هرجا میخام برم ب اجازه تواحتیاج نداشته باشم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
