ببین یه دفتر داشت.هرروز تا وقت میکرد میرفت توش مینوشت.مثلا برای خونه ش مینوشت خدایا ممنون که خونم بزرگه.سقف بالاسرم دارم.ممنون خونم فلان داره و....
برای بچه هم مینوشت خدایا ممنون امروز بچم ازخواب بیدارشد.یا بچم شیرشو خورد یا بهم لبخند زد.یا مثلا نیم ساعت دیگه وقت شیر خوردن بچمه.با اینکه بچه نداشت...
اینجوری