2777
2789
عنوان

زشت و پیر و مریضم از خودم بدم میاد سی و هفت سال زیاده

| مشاهده متن کامل بحث + 1272 بازدید | 68 پست
۳۷ پیر آخههربار میایم نی نی سایت یکی یه چی میگه ناامید میشم

بعضی ها خوب بلدن به خودشون برسن و جوون بمونن

ولی من بلد نیستم

فقط گند میزنم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

باکتری های بدنت که بد شدن دارم مغز و‌جونت رو میخورن

یعنی چی بد شدن؟

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
یعنی چی بد شدن؟

بهت قبلا راهنمایی دادم گوش ندادی کارلا جان بدنت التهاب داره دلیلش هم اینه باکتری های بد بدنت زیاد شده کانال هایی که بت معرفی کردم منهرروز دارم میخونم مطلب هاشون 

به مرور زمان اگر بخ خودت نرسی و ورزش نکنی و غذای بد و غیر حیوانی و التهاب زا بخوری هم از زیخت میافتی به دلیل التهاب هم افسرده و چهره خسته 

بهت قبلا راهنمایی دادم گوش ندادی کارلا جان بدنت التهاب داره دلیلش هم اینه باکتری های بد بدنت زیاد شد ...

قبلا رفتم دیدم این پیج و کانال هایی که معرفی کردید

ولی یه توصیه هایی میکردن اصلا من نمیتونستم رعایت کنم

هر کس یه پیجی زده و برای خودش یه تز جدیدی میده

آدم نمیدونه به حرف کدوم گوش بده

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

وای ۳۷ سال کجاش پیره 

مامانمم هم سنته 

ماشالا شبیه جون های ۲۰ سالست 

مهم دل شاده روحیت رو تقویت کن با دوستات تفریح کن با شوهرت برو مسافرت

برو باشگاه 

تو اینستا مدل استایل ببین

ارایش های ترند از اینستا یاد بگیر

ته تغاری و لوس🪭🩷🦩مسلط به شش زبان🩵🫧سوارکار🏇🏼|یوگا🤸🏻‍♀|اسکیت باز🛼|رقاص🎀|ویولونیست🎻|بالرین🩰|عکاس|     خواننده 🎼| برنامه نویس👩🏻‍💻|بسکتبالیست⛹🏻‍♀|گلف🏌🏻‍♀| آشپز👩🏻‍🍳|   شماره‌دوز🪡| در حال یادگیری انیمیشن سازی🌈 عاشق روانشناسی و مطالعه🌱🧠|گیاه دوست 👩🏻‍🌾°🌤A girl with big goals°

رضی بهمون گفت قهوه نخورید هیچ خوب نیس منم نمیخورم حالم خیلی بهتره

منم چای و قهوه رو کامل حذف کردم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
لابد شوهر هم نکردی

حالا مگه شوهر کردن چه دستاورد مهمی هست؟

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
بهت قبلا راهنمایی دادم گوش ندادی کارلا جان بدنت التهاب داره دلیلش هم اینه باکتری های بد بدنت زیاد شد ...


عذر میخوام 

من پیام های قبلیتون رو ندیدم 

ممنون میشم بیشتر در این باره بگین 

یا منبع معرفی کنین درباره اش اطلاعات بدست بیارم

 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ
وای ۳۷ سال کجاش پیره مامانمم هم سنته ماشالا شبیه جون های ۲۰ سالست مهم دل شاده روحیت رو تقویت کن با د ...

خیلی تنهام هیچ دوستی فامیلی هیچکس رو ندارم

طول هفته هم تا شب تو خونه تنهام

فقط باشگاه میرم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792