دیشب که خونه خواهر شوهرم دعوت بودیم همرو دعوت کردم ک هفته دیگه بیان خونه ما. امروز مامانم زنگ زده بود منم از خواب بیدار شده بودم خابالو... داشت غر میزد که چرا رفتی منم گفتم دعوتشونم کردم گفت چرا نمیخواد تو دعوت کنی. منم گفتم تو چیکار داری. بعد دیدم ساکت شد ناراحت شد. کلی معذرت خواهی کردم و زود قطع کرد. الان فکر کنم دلشو شکستم