عمه من تو خلوت هم به سوهرش می گفت جعفر اقا مام همیشه می گفتبم جعفر اقا
یه دوست داشتم اسم شوهرش بود وحید می گفت وحید فلان حرف رو زد مام می گغتیم با خنده ای وای تو ام با اون شوهر الدنگت خخخخخخ یام می گفتیم به وحید بگو نباید اون کارو می کرد ادما به خودشون شخصیت میدن من هرجا برم می گم بزارید از بابام اجازه بگیرم میام اجازه هگ نمی گیرم میرم همه فک می کنن اجازه گرغتم دویتام همسایه هامون می گن چه دختر باادبی تو ابن ین اجازه می گیره جاهایی هم که دلم نمی خواد برم میگم بابا اجازه نداد خودم به بابای خودم شخصیت دادم خواستگارم بیاد نپیندم می گبم بابا نپیندید بیچاره بابام قیافش اینجوری می شه 😵
بعد 2 ساعت حرف زدن متوجه نشدی مجردم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
