2777
2789

خاهر من عقد ک بود خانواده شوهرش تو یه شهر دیگن یعنی خیلی نفله ان وحشتناک ولی خودشون رو خیلی بالا دارن چطوری بگم اونقدر ک خنده دارن کاراشون بیشتر به هرحال خاهرم قبول کرد با اینکه ۱۰ برابر داماد زیبایی داره قیافشونم نفلس باوا خ...ر شدددد دیگ تازه خانواده دامادمون نمیخاستن خاهرمو دیگ همش دنبال دعوا بودن تا اینکه اومدن شهر ما واسه خرید عروسی گفتن تیر اخرم بزنن ک دیگ ببینن چی میشه داماد ما عاشق خاهرم بود واقعا پشت خاهر من بود تا خانوادش 


هستین بگم بقیشو میخام بهتون امید بدم همیشه چطوری جبران میشه ها

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بفرما جانم

با یه صلوات آمین بگو خواهرگلم.خدایا هرکی چشمش به این امضا افتاد همون لحظه دلشو شاد کن.اگه دختره یه بخت خوب نصیبش کن.اگه منتظره دامنشو سبز کن.اگه غصه داره خدایا به بزرگیت قسمت میدم ارامشی از جنس خودت نصیبش کن.اگه مستاجره صاحب خونش کن.اگه با شوهرش مشکل داره دلشونو به هم رضا کن.خدایا خیلی از دوستام ناراحتی هایی دارن که نمیتونن بیان کنن اونا فقط تورو دارن جوری به خودت نزدیکشون کن که ناراحتیشونو فراموش کنن.اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم.

اگه زودبگی هستم

بالاخره رسیدم ب آرزوم(17تیرما1403)خدایاشکرت.بزرگترین آرزوم استخدام شدن تو آموزش وپرورشِ.دلم خیلی ب درد میاد وقتی ی عده نادون میگن اینهمه درس خوندی ک حالا کهنه بشوری؟واسه رسیدن ب بزرگترین آرزوم نیازمند دعای شمام.پس واسم خواهری کنید و هر جور میدونید دعاکنید.شایدبا نفس حق شما من ب خواستم رسیدم.

من نمیدونم هستین بگم بقیه شو ینی چی😑

تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته 

دیگ اینا اومدن سر چیز الکی دعوا راه انداختن کار بین داداشم و دامادمون به کتک و کتک کاری افتاد بیشتر مقصری از خواهر شوهر  خاهرم بود وای چه وضعیتی بود ما خیلی خامواده ابرو داری هستیم صدامونو کسی نشنیده با صدای بلند بیان میکرد مامان بیا بریم اینا چ خامواده ای هستن ما تو عمرمون این چیزا رو ندیدیم خدایی برعکس بود همه چیا مامانم از بس گفت حاج خانم توروخدا یواش تر غش رد اینا جیع میکشیدن میخاستن اوضاع رو بدتر متشنج کنن

زود بگو تروخدا من هستم برا همه تعریف میکنم خیالت تخت جا همه هم نظر میدم

البته قبل از ادامه داستان بگم ک خاک برسر هرچی خانواده شوهره ب استثنا اون ادمیزاداش

خنده بر لب میزنم تا کَس نداند راز مَن...وَرنه این دنیا که مادیدیم خندیدن نداشت...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ادماااا

sama7890m | 30 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز