بچه ها من چند سال پیش با یکی همیدیگرو دیوونه وار دوست داشتیم . دوسال هم نشونه بودیم اما نشد جدا شدیم خانواده ها نزاشتن خیلی سختی کشیدیم . امشب دخترمو برده بودم دکتر . دیدم اونم با خانومش امده بود دختر کوچولوش تازه راه میرفت یهو بلند صداش زد من فک کردم منو صدا زد دیدم دخترشو صدا زد بعد تا من نگاش کردم سرشو انداخت پایین نتونستم جلو اشکامو بگیرم . پاشدم رفتم بیرون . امشب خیلی شب بدی بود دارم روانی میشم .😭