ما یه مدت شمال زندگی میکردیم ، خونمون تا دریا ده قدم بود
یعنی ترافیک مهمون داشتیمااا ، گاهی میشد خودمون میرفتیم مسافرت ، ولی باید کلیدو میدادیم همسایه، چون یه عده مهمون ما نبودیم هم میومدن، از خونمون به عنوان ویلا استفاده میکردن ، حتی گاهی چن تا خونواده مهمون داشتیم که همو نمیشناختن
حیوونی مامانم شاغل هم بود، هوا هم شرجی ، مارو از اونجا فراری دادن ، خیلی دوست داشتم اونجا رو