شوهرم تحت هر شرایطی پشت مادرشه,مادرش کم مونده بود باعث شه جدا شیم,بچمو یه هفته نگه داشت در حالیکه در حالت عادی یه ساعتم نگهش نمیداره,اون یه هفته رو که من قهر کرده بودم نگهش داشت که من از بچم جدا بمونم فقط,یه بار مربا پخته بودم داده بودم بهشون,دیدم اورده گذاشته پشت در مون,شوهرم دید چقد ناراحت شدم,زنگ زدبه مامانش,زنه برگشت پررو پررو گفت منظوری نداشتم اون مربارو دوس نداریم به خاطر همین اوردم,اینارو میگم که بدونین طرف چطور ادمیه,شوهرم تحت هر شرایطی میگه باید تو کوتاه بیای,کوتاه نیامم دعوا به راهه,اونم هرروز پر رو تر از دیروز,برا یلدا ما رسم داریم مادرشوهر کادو میاره هرسال,برای پسرم و شوهرم خ,یده بود,خودشم برا هرکدوم چنتا چنتا,برای من دریغ از یکی,نمیدونم چیکارشون کنم واقعا,از شوهرمم متنفر شدم سر این قضیه,که یبار حواب مامانشو نمیده