عزیزانم از قبل چیزی تایپ نکردم کلی کار روسرم ریخته کمی هم محدودم پس عجله نکنید😊
تو تاپیکای قبلیم گفتم که من با یه اقایی دوستم و پدرمادرم فهمیدن!این از این
قصدمون ازدواجه و یجورایی پا پیش گزاشتن از طریق فامیلامون اما پدرمادرم نمیدونن!
مسئله اینه ک پدرمادرم فوق مذهبی هستن و خودشون برتر میدونن و فک میکنن اگر من با این اقا ازدواج کنم اینده تاریکی دارم!اصلا ی طور خاصین من نمیدونم باید چیکار کنم!بعد از یکسال گیر داده چدرم ک تو هنوز باهاش در ارتباطی من تورو نمیدم بهظ اگ بدم دورمون باید خط بکشی...
میدونم نوشتنم خوب نی ب بزرگی خودتون ببخشید...