خاطره زياد دارم
ولي يكيشون اين بود كه با همسرم رفتيم توو اتاق صحبت كنيم(زمان خاستگاري كه از قبل باهم دوست بوديم)
داشتيم توو اتاق منچ بازي ميكرديم(كلا ٢٠ دقيقه تو اتاق بوديم)
و توو اين ٢٠ دقيقه شوهر هي ميگفت ما رفتيم از من همش تعريف كن جلو بابات
هروقت يادش ميفتم خندم ميگيره😅