2777
2789
عنوان

عشق قدیمی و همیشگیم ازدواج کرد.

212 بازدید | 5 پست

من یه نفرو دوست داشتم. بعد فهمیدم اونم منو میخواد و به خانوادش گفته واسم برید خواستگاری. ولی مخالفت کردن چون وضع مالیشون از ما بهتر بود و پدرش ادعاش میشد. خیلی دعا کردم که بیاد ولی نتونست راضیشون کنه. اون که اصرار کرده بود خانوادش به دروغ بهش گفته بودن ما پرسیدیم دختره نمیخوادت. بعد از چند وقت فهمیدم یکی دیگه از دخترای فامیلمون هم دوسش داره خیلی. مجبور شدم از خود گذشتگی کنم و فراموشش کنم. اون تا چند تا سال بعد هم رو خواستش موند ولی بعد مجبور شد ازدواج کنه. از وقتی شنیدم ازدواج کرده جگرم له شده. اشکم بند نمیاد. دوباره افتادم یادش. 

خانوادم میدونن و میگن اون اگه تو رو میخواست باید خودش میومد سراغت و یا واسطه غیر از خانوادش میفرستاد. 

نظر شما در مورد من و ایشون چیه؟

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

نظرم اینه خودت کوتاهی کردی تازه مگه باهم نبودین ک بهش گفتن نمیخوادت؟

نه با هم نبودیم. فامیلیم و خانواده هامون تو یه محله زندگی میکنن. ولی من و اون به خاطر تحصیل و کار تو دو شهر دیگه زندگی میکنیم. به خاطر همین به هم دسترسی نداشتیم. فقط بعضی وقتا که میومدم خونه اونم میومد گاهی اتفاقی بیرون میدیدمش از دور. دوست نبودیم. فقط میشناختمش و دوسش داشتم.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792