من یه دختری بودم بابامو یه روزنمیدیدم تب میکردم براش
الان یک سال ونیمه دورم ازشون من تویه شهرم اونا هزارکیلومتراونطرف
یک سال که کلاااا توخونه بودم میشد بیست روز بیرون نمیومدم داغون شده بودم
الان شیش ماهه درسموادامه میدم بهترم
ولی خب بدون بچه ودوست...سخته
ولی بازم شکرش