2777
2789
عنوان

مشورت

71 بازدید | 17 پست

سلام خانوما واقعا آدم حسودی نیستم و اوایل ازدواجم واقعاااااااااا از همه لحاظ هم خودم هم همسرم گوش به فرمان خواهرش بودیم و کمک دستش چون تازه زایمان کرده بود و یه پسر 6 ساله داشت دوست داشتم بهش کمک کنم و میگفتم خب اونم قدر داداشش رو میدونه و اونم کمک میکنه به داداشش اما چند وقت که گذشت فهمیدم میگه دایی هست وظیفشه باید بکنه حتی اگه ی روز نمی‌رفتم بچه اش و نگه دارم بهمون تندی می‌کرد منم اصلا نمیتونم تندی کنم و به روم بیارم فقط میخندیدم الان من دیگه مث قبل خودم و وقفش نمیکنم ولی الان هر روز به همسرم زنگ میزنه که فلانی اینجوری کن و اونجوری کن مثلا الان قرار بود با همسرم بریم بانک نیومده میگم کجایی میگه خواهرم کارم داره دیگه خسته شدم همش اون میدونم همسرم میفهمه ولی من الان واقعا عصبی میشم چیکار کنم که با همسرم دعوامون نشه و اونا واقعا بفهمن وظیفه ما نیس بخدا اگه قدر میدونست یا لااقل به زبون نمی‌گفت وظیفشه ناراحت نمی‌شدم 

دنیـا همه شعر است به چشمم، اما، شعری که تکان داد مرا، چشمِ تو بود❤️

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

فقط همسرت باید متوجهش کنه نه شما  طبق تجربه ام میگم تو فامیل همسر چه دور و چه نزدیک هیچ وقت خو ...

من هیچی نمیگم حتی یه کلمه همسرم میدونه ولی اصلا بهشون نمیگه میدونی شاید بار ها آخر شب من و دخترم و تنها گذاشته رفته براشون شام بگیره من خم به ابرو نیاوردم پیش اونا فقط همسرم از من معذرت خواهی کرد 

دنیـا همه شعر است به چشمم، اما، شعری که تکان داد مرا، چشمِ تو بود❤️

ای خدا چرا خواهرشوهرا خودشونو مالک برادراشون میدونن اخههههه

خواهرشوهرمن ۵ماه پیش شوهرش افتاد زندان خودش میرفت پیک نیک از صبح تاشب تو خیابونا بود که خونه نباشه چون میگف حوصلم سرمیره فقط تندتند ب شوهرم زنگ میزد و مجبورش میکرد کاراشو شوهرم انجام بده 

وقتی هم که شوهرم کار داشت باشوهرم تندی میکرد که چرا نرفتی دنبال کار شوهرم 

اخه یکی نبود بهش بگه فلج نیستی که خودت کاری و ک میتونی انجام بدی رو انجام بده دیگه چرا مارو عذاب میدی اخه

منم باشوهرم آروم حرف زدم به حالت یه خواسته بهش گفتم علی لطفا یکم به فکر خودمونم باش خواهرته درست کارش لنگه درست ولی به غیر تو کسی نیست کمکش کنه خودمون از زندگی افتادیم اخه عزیزم شدی غلام حلقه ب گوش خواهرت تو مگه نوکرشی اخه منم فراموش کردی یعنی تو انقد حقیر هستی ک حرفای خواهرتو مو ب مو انجام میدی 

شوهرمم بهش برخورد و رابطشو باخواهرش کم کرد اونم توقعشو کم کرده

مگه خواهرش شوهر نداره كه بيفته دنبال كاراي زنش؟؟؟؟

از اول مجردی همسرم کرده همسر اونم عادت کرده هر کار داره میگه به فلانی بگو 

دنیـا همه شعر است به چشمم، اما، شعری که تکان داد مرا، چشمِ تو بود❤️

مخصوصا خواهر برادر و البته پدرو مادر همسر

چون هر خانواده ای حرف حتی ناحق از طرف پسرشون رو یا قبول میکنن و یا اینکه قبول هم نکنن دیگه بهش بدگمان نمیشن

اصلا تو خانواده ی خودتون تجربه کن

حرفی که شما بزنی خدایی نکرده هرچقدرم زور باشه ولی قبول میکنن 

ولی به فرض همسرتون حرفی در مورد روابط خانواده شما بزنه حتی خود شما هم ممکنه ناراحت بشی

حتی اینکه بدونی همسرت حرف حق رو میزنه

ولی ته دلت دلگیر میشی 

  مردادی  
مخصوصا خواهر برادر و البته پدرو مادر همسر چون هر خانواده ای حرف حتی ناحق از طرف پسرشون رو یا قبول م ...

ممنون عزیزم

دنیـا همه شعر است به چشمم، اما، شعری که تکان داد مرا، چشمِ تو بود❤️
من هیچی نمیگم حتی یه کلمه همسرم میدونه ولی اصلا بهشون نمیگه میدونی شاید بار ها آخر شب من و دخترم و ت ...

نه عزیزم

اشتباه نکن

دونستن همسرت لازم هست اما کافی نههه

می‌دونی چرا

چون اگر واقعا به این اعتقاد داشت که وظیفه اش نیست

باید حداقل کارهاش رو کم میکرد

به نظرم اگر میخوای مشکلت حل بشه برای هر مسأله ای هیچچ وقت صورت مسأله رو پاک نکن

درسته خواهر همسرتونم باید متوجه باشه که برادرش الان همسر و پدر هم هست 


  مردادی  
نه عزیزم اشتباه نکن دونستن همسرت لازم هست اما کافی نههه می‌دونی چرا چون اگر واقعا به این اعتقاد ...

همسرم نمیتونه بهش بگه چون کلا همین دوتا بچه هستن و خیلی وابسته بودن فقط گاهی میگه نمیتونم و نمی رسم ولی مستقیم نمیتونه ازش انتقاد کنه

دنیـا همه شعر است به چشمم، اما، شعری که تکان داد مرا، چشمِ تو بود❤️
ای خدا چرا خواهرشوهرا خودشونو مالک برادراشون میدونن اخههههه خواهرشوهرمن ۵ماه پیش شوهرش افتاد زندان ...

خداروشکر متوجه شد

دنیـا همه شعر است به چشمم، اما، شعری که تکان داد مرا، چشمِ تو بود❤️
خداروشکر متوجه شد

شماهم همین جوری که من گفتم باهاش ما ملاطفت و مهربونی حرف بزن یکمم دست بزار رو نقطه ضعفش

من گفتم تو یعنی انقد حقیری ک باید غلتم‌حلقه به گوش ابجیت بشی اونم بهش برخورد توهم همچین چیزایی بگو بزار یکم بهش بربخوره اما کلا با محبت و مهربونی بگو نزار از تو رنجیده بشه و بره سمت خواهرش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز