2777
2789

من خودم اون موقع شونزده سالم بود تو نیمباز یه گروه داشتیم پنج تا پسر بودن ما هم سه تا دختر بودیم. اکیپی قرار میذاشتیم میرفتیم کافه.بین اون پسرا یه پسری بود که نه تو گروه نه تو کافه با کسی حرف نمیزد. چیزی هم ازش میپرسیدیم خیلی کوتاه جواب میداد وقتایی هم که کافه میرفتیم اکثر اوقات سرش تو گوشی بود. دیگه همه دخترا فکر میکردن این خودش دوس دختر داره ولی من چند بار زیرزیرکی دیدم که الکی فقط داره با گوشیش بازی میکنه و درواقع چون خجالتیه نمیتونه زیاد با جمع ارتباط برقرار کنه. خلاصه دلو زدم به دریا یه بار خودم بهش پیام دادم گفتم ازت خوشم میاد.الان بعد از چهار سال دوستی و دو سال ازدواج، نینیش تو دلمه😍

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ما تو بی تاک آشنا شدیم😊 یادش بخیر. تا بی تالک نصب کردم اومد.  اونم تازه نصب کرده بود . دوتا خنگول😂😂😂

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...

دوست بودیم حدودا بعد هفت سال بهم رسیدیم سه سال محرم همیم و یه نی نی کوچولو تو راه داریم 

شب که می خوابی سعی کن همرو ببخشی⁦ شاید فردایی نباشد🌏🌛⭐ عاشق انسان ها و حیوانات 😍⁦❤️⁩🐕
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792