سلام خانوما. ما با یه خانواده ای رفت و آمد داریم که خیلی روابطمون عالیه. پر از احترام و در عین حال آقایون اون خانواده واقعا مثل برادرن برام و منم برای اونا مثل خواهر هستم. با هم راحتیم و در کنارش حرمتا حفظ میشه. درست مثل رابطه خواهر برادری. تو محیط کار هرروز همو میبینیم. من یه مدتی بود خیلی اتفاقی از سر یه سری شواهد خیلی ضایع شک کردم که یکی از اون داداشا داره به همسرش خیانت میکنه. اما نمیتونستم باور کنم چون ادمای هیز و ذات خرابی نیستن. تا اینکه امروز من از محل کار خارج شدم ناگفته نمونه که من و یکی از داداشا کارمون طول کشیده بود و بقیه رفته بودن و بعد از یه ربع یادم اومد دسته کلیدمو رو میزم جا گذاشتم. برگشتم که بردارم دیدم یه خانومی قبل از من وارد ساختمون شد، پشت سرش رفتم که دیدم در واحد ما بازه و اون خانوم رفت تو واحد. منم شوکه شدم و برگشتم چون کارمون طوریه که مراجع حضوری به هیچ عنوان نداریم.
بچه ها من اصلا به هیچکس نمیگم به زنشم هرگز نمیگم. فقط یه چیزی شماها فکر کنین این آقا واقعا برادر منه. اگه شما باشین با داداشتون راجع به اشتباهش صحبت میکنین؟
خودم فکر میکنم زود لو میره و آبروش میره چون اینکاره نیست و اصلا زرنگ نیست. سری قبلم که من بهش شک کردم سوتی داده بود که الان مطمعن شدم. میگم من باهاش غیر مستقیم صحبت کنم؟ شاید روش تاثیر بزاره
خداروشکر تربیت خانوادگی ما جوریه ک نه پدرم نه برادرم ونه پسرعموهام به غیراززن خودشون نگاه نمیکنن.ولی دروغ چرا فامیل مادری داریم این خیانتارو خود دومادمون دمارمون دراورده دیگه.هرکاری کردیم دست برنداشت اصلا اگ میخواست دست برداره وارد این ماجراها نمیشد
خیلی ناراحت کننده بود. چقدر بد که تموم تصورات خوبتون خراب شد ... به نظرم حتماً باهاش صحبت کنین ... ...
خیلی خیلی. دقیقا تمام تصوارتم ازش به هم ریخته. خیلی آدم خیر و خوبیه. به همه کمک میکنه مامانش همیشه میگه این پسرم واسه بقیه برادرا مثل پدره. نمیدونم چرا این اشتباهو کرده. من دلم واسه خوبیاش میسوزه که نمیخام تو لجن برع