بعد از یک سال آشنایی و یک سال نامزد و یک سال عقد روز عروسی رسید. ما جهیزیه تو رسم خانوادگی مون نیست. دوماد خونه دو خوابه 150 متری و شاستی(پز نمی خوام بدم) و شغل خوب و پس انداز خوب بله رو به هش گفتم .لباس عروسی رو برای یک شب به اندازه دو ملیون گرفتم و آرایش پنج ملیونی آب خورد . صبح ساعت 10 تا 1 آرایشگاه بودم و بعد رفتیم عکاسی و عکس گرفتیم و تابلو رو هم گرفتیم و به هزار بدبختی. ساعت چهار رفتیم تالار و خوب بازرسی که کردیم عکس و تابلو رو دادیم و لیست آهنگ ها چک شد و رفتیم آرایشگاه و فیلم رو گرفتیم تا تالار خیلی این کار مون مسخره بو د و چون فیلم و برامون زیاد مهم نبود گفتیم آخر. بعد ساعت شش رفتیم تالار برایسر عقد چون که کادو ها رو بگیریم 😂😂😂😂یه عقد الکی الکی..... چون که ما قبلا خارج از حضور فامیل درجه اول عقد کرده بودیم. بعد رفتیم از تالار بیرون و جلوی مهمون ها اومدیم تو دوباره و گل و فشفشه رو کله هامون بود.ساعت ده و نیم عکس های چاپ شده اومد و ماهم تحویل گرفتیم و بعد ساعت دوازده با مهمون ها خدا حافظی کردیم و تو خونه باز جیغ و هورا با دایی و عمو و خاله و... کردیم