سلام مهربانو جون❤️
این سوتی یا خاطره نمیدونم
کلاس چهارم دبستان بودم معلم مشق شب داد طولانی بود و خلاصه کلی از جمله هارو جا زدم و فرداش فهمید گفت مامانت بیاد تا مامانت نیاد گوشه اتاق وایمیستی🙈
منم جرات نداشتم به مامانم بگم چون شدیدا سختگیر بود
فردا صبح معلم وارد شد گفت زری کومامانت الکی گفتم میان گفت همون گوشه وایستا ده دقیقه به زنگ تفریح در کلاس در زدن و معلم رفت بیرون و بعد پنج دقیقه آمد گفت اینبار مامانت آمد دفعه دیگه اخراجی کلا سختگیر بود معلممون 😔
من هم از پنجره نگاه کردم دیدم مامان من نبود که😝
فهمیدم جا هر بیچاره بوده اشتپ گرفته خانم معلم
خوشحال رفتم خونه و فردا صبخ همون شاگرد نگونبخت جلومو گرفت گفت مامانم جا مامان تو اشتباه گرفتن کلی بابام دیشب دعوام کرده منم گفتم تورو خدا نگی به معلم گفت به یک شرط یکماه تغذیه بدی بهم 😔😔
از ترس کتک مامان جان مجبور به باج دادن شدم
نکته اخلاقی
با بچههامون دوست باشیم که بدون ترس باهامون مشکل دارن بگن 🙏
شرمنده طولانی شدAP_E8xTr2fj5MQ : https://t.me/joinchat/AAAAAE5t-P_E8xTr2fj5MQ