دیگه خسته شدم از سکوت خودم لجم گرفته چرا هیچی نمیگم چرا مثل بعضی زنا دعوا نمی کنم چرا همش آرامشش واسم مهمه
چرا بی حاشیه ترین بی اهمیت ترین آدم اطرافش من باشم
دوست دارم بخونم ولی میترسم بخونم و ناامیدشم
من کلا هرشب ذکر زیاد میگم تا خوابم ببره ولی درباره شوهرم ذکر نگفتم میترسم ناامیدشم