شوهرم الان دوساله منو بلا تکلیف گذاشته رفته اعتیاد داشته و این دو سال هم یا زندان بوده یا کمپ چهار سالم باهاش زندگی کردم الان بعد دوسال ترک کرده وزنگ زده میگه به من فرصت بده منم بهش گفتم تو این دوساله خودت و خانوادت یادی ازمن نکردید حالا چرا زنگ زدی بعد میگه من حال روحیم خوب نبوده بعدش اعتیادش هم گذاشته تقصیر من میگه تو به من زیاد نمیگفتی دوست دارم ومن به خاطر این رفتم معتاد شدم در حالی که من سال اول زندگیمون همش بهش محبت کردمو منو رد میکردو عذابم میداد و همش بهونه میگرفت و درست سر کار نمیرفت تا این که به مرور زمان ازش سرد شدم و دیگه سر اعتیادش و رفتاراش هم دیگه نتونستم تحمل کنم و امدم خونه بابام شما جای من بودید چه تصمیمی میگرفتید
با یه زنگ پا نشو برو
صبر کن ببین چقدر پیگیری میکنه و چه تغییراتی کرده
البته اگه دوسش داری
کات
قبولش نکن
دوباره یه خراب کاری میکنه میگه تقصیر شما بوده
عمر خودت رو بیهوده پای این آدم هدر نده
معلومه که همین بوده
گفتی ۴ سال فکر کردم چه طاقتی داشتی
غلط کردن حرف زدن
مطمئن باش در آینده بسیار خوشبخت و اونا بسیار بدبخت میشن
همچین به غلط کردن بی افتن که چرا شما از دست دادن صبر کن زمان بهشون نشون میده
قدر خودت رو بدون خانم مهربون قشنگ
امیدوارم زیر سایه پروردگار بهترینها قسمتت بشه که حتما میشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
