خانوادم عید نوروز برام گوشت گوسفند خریده بودن اورده بودن خونه مادرشوهرم چون خونه من دوره چن روز بعد گفت پاشو با اون برا خانوادم ابگوشت بپز
منم گفتم خودم تو حسرت گوشتم پدرمم اونو فقط برای من و خونه من خریده
اونو نداشتم اونا بخورن ولی خانواده شوهرم شیرنی و شکلات و میوه هامو برداشتن