سلام عزیزم چقدر خوشحالم که حداقل یه نفر منو باور کرد
از سه شنبه یک کلام باهام حرف نزد و خونه نیومد
امشب بهم زنگ زد بیا دم در کارت دارم
سوار ماشین شدیم
گفت من تو این دنیا هیچ دلخوشی جز تو و پسرمون نداشتم
نوشته هات رو خوندم بدطور شکست خوردم
بعد زد زیر گریه
گفت تو منو دوست داری؟
گفتم آره
گفت باور نمیکنم
باید دستت روی قرآن بزاری،اگر دروغ بگی راه قرآن می گیرت
گفتم باشه
بعدش سکوت کرد
و بعد چند دقیقه گفت همه چیز رو فراموش میکنم
دیگه اومدیم خونه
اما ناراحته
این چند روز چند نفر بهم گفتن
شوهرت چقدر لاغر شده