من طبقه بالای خونه مادرشوهرم نشستیم .باهاشون هم مشکلی ندارم
دیروز عصر ما پایین بودیم شوهرم از سرکار امد سلام کرد گفت میرم بالا دوش بگیرم.منم دیدم دخترم داره با عمش بازی میکنه رفتم بالا.رفتم پیش شوهرم خواستم ببوسمش 🙈🙈🙈گفت الان وقتش نیست دوست ندارم جلوی مامانم اینا دیر بریم پایین .منم هیچی نگفتم رفتم پایین اونم دوش گرفت امد بعد شام داشتن با باباش وداداشش درمورد کار حرف میزدن من هی ابرو امدم که بریم اصلا توجه نکرد .منم ناراحت شدم دخترم رو بغل کردم رفتم خونه .دخترم رو خوابوندم نشستم منتظرش .نیومد تا ساعت یک.منم حرصم شد خودم رو زدم به خواب .صبح که بیدار شدم صبحونه خورد رفت اصلا هیچی نگفت حتی نگفت چرا ناراحتی .قبل اینکه بیاد خونه هم پیامم داد یه چند بار زنگم زد جواب ندادم .الان امده میگه چی شده چرا الکی قهری وقتی بهش گفتم میگه چرا الکی موضوع رو گنده میکنی حالا مگه چی شده .از این همه خوسردیش حرصم میگیره