امروز ساعت ۷ونیم زنگ زدم خونه مادر شوهرم .خواهر شوهرم اونجا بود گوشیو برداشت ، سلام و احوال پرسی واینا گفتم ما بعد شام یه سر میایم پیش مامان اینا ..
یکاره وایساد گفت میشه فردا بیاین .بچه های من میخوان بخوابن الان .مدرسه میره ۷-۸میخوابونتش.
اینم بگم ایشون هفته هفت روزه خونه مامانشه
فردا اونوقت خواب ندارن بچه هاش؟
اوه چ پرو..من بودم تلفنومیذاشتم زمین بدون خداحافظی
, 😂😂😂
کارش زشت بوده نباید میگفته من بودم ی مدت نمیرفتم خونه مادر شوهرم تا بفهمن تاراحت شدم
چه پرروعه بگو ناراحتی برو خونت
هیچی نرید دیگه اگه مامانش گفت‌چرا نمیاید بکید فلانی میگه بچه هام‌میخوان بخوابن
مگه خونه ایشون بوده
من بودم میگفتم خونه مامان میام نه شما
خب میگفتی شما که رفتید میایم.. بلکمم خجالت بکشه بره
فرداشب برو بعدشم ب مامانش بگو دیشب میخاستیم بیایم ک بخاطر بچههای دخترتون نشد
شوهرت باید با مامانش هماهنگ میکرد نه شما با خواهرشوهرت😐😐😐
واقعا ناراحت شدم من.بیشتر از اون از مادر شوهرم ابنا که هیچی نگفتن .ار شوهرم که عین بوق نگاه میکنه هیچی نمیگن به اون آبججیشون
