سلام خانوما خوبین.
ی سوال دارم ممنون میشم اول خودتون رو تو شرایط من درنظر بگیرید و بعد جواب بدید.
من و همسرم 5 ساله ازدواج کردیم از اول عقدمون هر کادو یا هر خرجی بود خود همسرم انجام میداد حتی جشن عقد رو خودش گرفت و پدرش کمکی نکرد بهش برای عروسیمون هم 20 میلیون وام گرفت عروسی گرفت و حتی ب من نگفت نمیخان اونا کمک کنن من هم نمیدونستم قراره خودمون هزینه کنیم خلاصه ک اول زندگی همش درگیر کم خرج کردن و قسط و وام بودیم
الانم بعد 5 سال با هزار بدبختی پول جمع کردیم ک خونه بخریم من پارسال 20 میلیون طلا داشتم دادم ک فروخت همین 20 تومن گذاشت بانک 10 ام مجدد وام گرفت 30 جور کرد یک سال بزاره ک امسال 60 تومن وام بگیریم حالا ک موعدش شده اقدام نمیکنه
اینم بگم ماه پیش خانواده شوهرم تصادف کردن ازون روز شوهرم همه هزینه هارو تقبل کرده نزدیک 20 تومن خرج کرده از پولمون بهش میگم چرا میگا خب اونا کمک میخوان درحالی ک مادرشوهرم اینا از نظز اقتصادی وضعشون بد نیست خود مادرشوهرم نزدیک 50 60 میلیون طلا داره ی النگو تکپوش داره ک 15 تومن می ارزه . هرچی ام میگم خب ب مامانت بگو النگو بفروشه میگه نه نمبشه مامانشم عین خیالش نیس دیده من چ با ذوق دنبال خونه میگشتم همش میگه انشاله سال دیگه میخری.... من ب دعای پدر مادر اعتقاد دارم اما زورم میاد وقتی خودشون دارن از ما بگیرن منم مجبور شدم دهنمو ببندم و هیچی نگم حالا راهکاری هست این پولو زودتر بگیریم من ک مجبورا قید خونه رو فعلا زدم اما گفتم کاش پولامون یکی کنیم بزاریم بانک سودشو بگیریم ک حداقل کمک قسطامون بشه نزدیک 3 تومن ما قسط میدیم و همسرم مجبورا کار اضافه برداشته ک حداقل زندگیمون بگذره از این همه بدبختی و سختی غم و غصش موند واسه من 😯