مادرشوهرم زنگ زد بیاین خونمون دلم تنگ شده ما هم رفتیم از اولش شروع کرد که چرا بچت شیرخشک میخوره 150 بار گفت ببین اگه شیر خودتو میخورد ال میشد بل میشد خداشاهده هیچی نگفتم برگشته میگه بچت خیلی چاقه یه ماشالله تو دهنش نمیاد گفتم به خودم رفته خواهر شوهرم دخترشو گذاشته بود پیش مادرشوهرم ما اماده شدیم بریم خونه زنگ زدن شوهرش با عجله اومد گفت بچه رو بدید میخوام برم خواهرشوهرم خونه تنهاس ما رفتیم پایین خواهرشوهرم تو ماشین بود اومد پایین کونش و به من کرد اما من بهش سلام کردم ولی واقعا تمام انرژیم تخلیه شد با این رفتارشون
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خخخ منم عقد خواهر شوهرم دعوت نشدم خاك بر سرا لياقت منو ندارن 😁
😁😁😁خاک بر سر بی لیاقتشون
خدا می دونــــــه پشت پروفایل های مهسا و پریسا چه اصـــــــغــــــــرها نشسته من یک زنم ...خودم را همین گونه که هستم ، عالی می دانم !با همین لبخند ،با همین چشم ها ،با همین بینی ،با همین لب ها ،با همین اندام ...من عروسکِ پشت ویترین مغازه نیستم !در این جهانِ یکنواخت ، یک معجزه ی خدادادی و منحصر به فرد ، خواهم ماند ،و برای دلِ هیچ کس تغییر نخواهم کرد !من کافی ام ...با هوس هایِ بی جایتان ؛دست به اندازه ام نزنید .
دوست عزیز مصلحت آدما رو اون بالایی میدونه من خودمو برات مثال بزنم: نشد، فک کردم بموقع نیومد و حسرت ...
من 35 سالمه خواهرم سی سالشه دیگه این حرفای از سن من گذشته ک بخوام بمونم منتظر صلاح و مصلحت اون بالا سریتون گل عمرم رفت دلم واسه خودم گرفته وگرنه واسه خواهرم خوشحالم ولی دلگرفتگیم بیشتره تا خوشحالی
سه روز عزای عمومی بمناسبت شهادتسردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی اعلام شد لطفا با خوندن این امضا برای شادی روحشون صلوات بفرستید