بچه ها خیلی ناراحتم دیروز تولدم بود با کلی ذوق و شوق ذرت مکزیکی درست کردم به خودم رسیدم و منتظر ورود آقا بودم که گفته بود شام می ریم بیرون بگذریم از اینکه فقط پیامکی تبریک گفت و توی تماسش یه تبریک خشک و خالی نگفت وقتی ام اومد از نوع موهام ایراد گرفت اعصابم خورد شد من منتظر بودم ازم تعریف کنه نه اینکه ایراد بگیره منم ناراحت شدم گفتم تو بهم توجه نداری گفت حالا بزار برسم خونه خلاصه رفتیم بیرون منم دلم میخواست عکس بگیرم بزارم صفحم همش ناراحت بود بعدشم باباش زنگ زد جواب نداد باباشم که گییییره به من زنگ زد من جواب دادم گفت چرا جواب دادی وقتی من جواب نمیدم گفتم یعنی چی تو باید ازم تشکر کنی که تماس بابات رو بی پاسخ نمی زارم این از احترامم هست خلاصه اومدیم خونه کلی دعوا که چرا هی عکس می گیری چرا بیرون اینجوری رفتار میکنی بعدشم تا صبح گریه کردم یه کیکم گرفته بودیم که اصلا کوفتم شد کلی معذرت خواهی کرد صبحم کلی ببخشید گفت ولی احساس میکنم خیلی بهم ظلم شد و بیخود و بی جهت روز تولدم خراب شد آخه چرا فقط به خاطر جواب دادن به تماس یا ۴تا عکس...قبلنا اینطوری نبود خیلی دلخورم ازش الآنم رفته بیرون کار داشته گفت شب میام دوباره تولد میگیربم جبران میکنم ولی دلم خیلی پره همیشه تنها بودم فقط دیشب فرصتی بود که از بودن باهم لذت ببریم که خراب کرد اونم به خاطر هیچی