سلام دوستان ۳ ساله ازدواج کردم ۳ سال هم نامزدی بودم شوهرم آدم خوبی بود عالی از همه نظر پارسال متوجه یه سری رفتارش شدم که بهم خیانت کرده ولی رابطه رو تموم کرد همین شد که دیگه شوهرم و دوست ندارم هر وقت میبینمش خیانتش یادم میاد نمیتونم فراموش کنم دیروز یه آقایی بهم پیشنهاد رابطه داد ازش خوشم اومده ولی نمیخوام خیانت کنم چون اونجور آدما نیستم از یه طرفم نیاز به یه رابطه عاطفی دارم و از طرفی یک درصدم شرایط طلاق ندارم نمیدونم چیکار کنم شوهرمو دوست ندارم اما بازم نمیتونم جدا شم ازش و از طرفی آقای که بهم پیشنهاد داده رو دوست دارم و ازش خوشم میاد چیکار کنم نمیفهمم چی درسته چی غلط؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
واقعا نمیدونی چی درسته چی غلط؟درست اینه که اگه اون آقارو دوس داری طلاق بگیری بری باهاش...غلط اینه که خیانت کنی..حالا که میگی شرایط طلاق رو نداری حتی فکر کردن به اون آقا خیانته...
فقط به شخصیت اون آقایی که بهت پیشنهاد داده فکر کن تا ازش متنفر بشی، یک مرد هوس باز که به ناموس مردم چشم داره، مردی که حیا نداره که به زن متاهل پیشنهاد نده و دست و دلشو نلرزونه، مردی که دنبال رابطه نامشروعه
ببین اگه بری با اون آقا ب خودت صدمه زدی اصلا کار ب همسرت ندارم مث این میمونه ک زهر بخوری ب امید این ک شوهرت بمیره، آسیبی ک بعد رابطه میبینی خیلی بیشتره، چون اون موقع گرفتار مساله ای میشی ک روحت آزار میبینه
تقصير شما بود كه زن ها آن قدر عوض شدند.وقتی شما مردها شروع کردید به گرفتن احساس امنیت، زن ها عوض شدند. آن قدر که امنیت را در پولِ شما دیدند، آن قدر که ترس از دوست داشته نشدن را با جراحی پلاستیك تاخت زدند، و ترس از تنها نشدن را با بچه دار شدن، و و و... عشق ورزیدن و عاشق کردن هنر مردانه ای ست؛ وقتی زن ها شروع می کنند به ناز خریدن و ناز کشیدن، تعادل دنیا به هم می خورد