واقعا
چندوقته شدیدا دلم پره ازشون
هیچوقتم صدام درنیومده
من خودم ارومم شوهرم شلوغ بوده ب من مربوط نیست حرفای بدیم میزده بازم ب من ربطی نداره ی سری ب پسرم داشت فحش یاد میداد میگفت اره یاد میدم حالتونو بگیره ارزومه قلیون و مشروب و قمه دستش ببینم
دلم میخواست بگم تربیت خودت غلط بوده ب من مربوط نیست ک ارزوی بد برا بچم میکنی