چه سنت شکنی هایی انجام دادین.؟ و واکنش بقیه چی بوده؟

الانم حدوده ۱۴ تا مرد زیر دستم کار میکنن و ۳۳ سالمه. خیلی مستقلم 

یاد همسایه طبقه پایین خونه بابام افتادم 

زنه خیلی رکه یه بار تعریف کرد کهوقتی دیپلم گرفته رفته آرایشگاه ابروهاش و برداشته اومده خونه زنه قبل انقلاب دیپلم گرفته بود گفت سپاه دانش رفتم معلم بازنشسته بود

مامانش دیده گفته چرا ابروهات و برداشتی اونم گفته دلم خواست

خیلی رسم مسخره ایه

چه خفن 😄شغلتون چیه؟ رشتتون چی بود میتونم بدونم؟ 

والا من شوهرم قبول نکرد  

من هم مهریه ام متفاوت بود

هم خرید عروسی نخواستم

فقط حلقه و لباس عروس خریدم

البته همسرم و خانواده اش خودشون دست به کار شدن یه چیزایی به زور خریدن  😂

هم جشنم خصوصی و شیک بود

و آتلیه اینا نخواستم

دلم میخواست همه چی نچرال باشه

هم اینکه نسبت به عروسی های دیگه که شلوغ و پر هزینه ست

برای من کم هزینه و ایدال تر برگزار شد

با اینکه همسرم شرایط مالی خیلی خوبی داره

اما کلا خودم ساده پسندم اهل بریز و بپاش الکی نیستم

به جاش سفر عالی رفتیم 😍

جهیزیه هم نگرفتم 😁

عزیزم شناسایی میشم. شغلم سرپرست و مسئول یه بخش تو یک پروژه هستم. رشته تحصیلیمم مرتبط با ساخت و تولیده 

من صورتمم اصلاح نمیکنم مث اروپاییا بورم. ابروهامم خودم یه کم مرتب میکنم و ارایشگاه سالی یا دو سالی یه بار میرم طرفدار قیافه طبیعی هستم.

پروژه دولتیه؟ یا خودت راه اندازی کردی؟ میخام بدونم که خود دولت مثلا یه خانم رو مسئول پروژه میکنه یا خودت اینکارو کردی ؟

راستی یادم اومد برخلاف خانواده مادرم و همسرم درسمو تا مقطع دکترا ادامه دادم.و کارمند شدم.تنها زن کارمند تو فامیل منم.و برخلاف خانواده سنتی پدرم به کشورای خارجی هم سفر کردم و این تو فامیل پدر یعنی بی آبرویی.

عزیزم برا دولت فرقی نمیکنه توانایی داشته باشی مسئولت میکنه من میشناسم خانومایی که تو کارای دولتی هستن و سرپرستن. من تو بخش خصوصی کار میکنم عزیزم

آخه نمی‌دونم چرا نگاه جامعه ما به مرد طلاق گرفته خیلی بدتر از زن مطلقه س 

واقعا به حال خودم گریه م گرفت.خیلی خوبه که تونستین سر خواسته هاتون بیاستید.برای من مهر سنگین گرفتن خانواده م با دعوا و دلخوری از خانواده همسرم البته من همشو سرعقد به همسرم بخشیدم چون گفت من استطاعتشو ندارم ۲۰۰تا نگه داشتم.جهاز دیدن و عروسی و تمام مخلفاتشم داشتیم حتی چاره داشتن رسم دستمالم اجرا میکردن که دیگه ترسیدن منو شوهرم شب عروسیمون با خانواده هامون قهر بودیم خیلی هم خوش گذشت.بعدشم ک جشن تعیین جنسیت و سیسمونی و دندونی و هزار کوفت و زهر مار دیگه.تازه معاینه قبل ازدواج از طرف خانواده خودم یادم رفت.البته اینو بگم همه اینا زیر سر خانواده منه اگه نکنیم عذابمون میدن

زمان قدیم عروس و داماد تا سه روز هیج جا نمی رفتن بعد کم کم وضعیت بهتر شد هرجا میخواستن می رفتن فقط خونه مادر عروس نمی رفتن حالا هم نمیدونم چطور شده چون ده سال از ازدواج من گذشته

البته بگم ها اونایی که نزدیکن روز سوم و اون هایی که راه دورن تا روز هفتم باید بیان خونه پدر عروس

این رسم تو زمان قدیم که کمتر کسی به دل خانم راه میومد بسیار رسم خوبی بوده

گفت دینش فرق داره😐

سنی مذهبه😐