تو شرکتی که کار میکنم اوایل خیلی با همکارها صمیمی بودم.
به شدت به کارم علاقهمند بودم و مورد توجه مدیرمون.
اینقدر مدیرمون از من پیش همکارا تعریف کرد که اونا نسبت به من موضع گرفتن و مدام سعی در تخریب و تضعیف من داشتن. اینقدر زیراب منو زدن که نگاه مدیرمون به من عوض شد.
حالا با همکارها خیلی کم صحبت میکنم. ارتباطم کم شده . از اینکه ارتباطاتم کم شده اذیت میشم. از طرفی خیلی هم از دست مدیرمون دلگیرم که علیرغم جدیت و دق من در کارها تحت تاثیر حرفای همکارها قرار گرفت.
کلا حالم خیلی بده.