به شوهرم گفتم طلاقم بده

پس همونه.منم همین طوریم با اینکه ۵ ساله ازدواج کردیم و ی دونه بچه دارم هنوز مادر شوهرم دست برنداشته ازمون.خدا کنه به سر خودشون بیاد که نخوان زندگی دیگرانو خراب کنن

مشکلتو حل کن..افسردگی درمان داره خودتو از بین نبر

انشاا...

ک چی بشه ؟؟؟

خدا جواب تک تک کاراشونو بده

یه مستاجر داشتیم،،، هر روز دعوا،،،،، خلاصه سز شش ماه خونه رو تحویل دادن کارشون به قهر و بردن جهیزیه کشید،،،،، عروس و داماد بودن،، خلاصه رفتیم بالا رو تمیز کنم وقتی رفتن ما اهوازی م پنجره ها اینحا بدون کاربردن همیشه بستن چون کولر میزنیم بعدم خاک،،، خلاصه پنجره اتاق خواب که باز کردم که خاک بره بیرون یدفعه کلی کاغذ افتاد پایین با خطوط عربی دوتا اسم زن 

تو این کارا را انجام بده اونم سر ذوق میاد.درضمن باید شرایطش را درک کنی.خوب بنده خدا خسته است.

درضمن عزیزم خواهرانه بت میگم .تو دوره ای هستیم که مرد سالم و نجیب خیلی کمه.مواظب زندگیت باش.با حرفای دلسرد کننده مثل طلاقم بده و...از دستش نده.بعد پشیمون میشی

عزیزم ماتوشهرمونم یه باربچه های فامیل ی کاغذی توقبرستون پیداکردن اوردن نشون همه دادن اسم زن وشهرنوشته بودواینچیزا که اختلاف بینشون بیفته بهم نرسن بخداراست میگم واقعابعضیابدجنسن ازاینکارامیکنن ولی توکلت به خدا باشه زیاددعابخون آیة الکرسی چهارتا قل  و وإن یکادخیلی خوبه

هم نامهربونه هم افت جونه هم قدرم ندونه ندونهههههههه🎶🎶🎶🎶🎶

خودت جدی بگیر خودتو عزیزم، حتی اگه کسیم دنبالش نکرد

تهش بعدا میتونی ببریشون پیش روانشناست باهاشون حرف بزنه

مهمی، خودت و زندگیتو داغون نکن با تحمل بیش از حد وقتی میتونی کمک بگیری و حالتو خوب کنی

شده عین آب خوردن

نمیدونم.از اولم منو نمیخواسته ولی نمیدونم چرا انقدر با اصرار اومدن خاستگاری!لابد زندگی من بازیچشون بوده

خیلی کلافه ام از دستش راه به هیچ جایی ندارم‌.نه میتونم برم و طلاق بگیرم نه دل موندن دارم با اینکه شوهرم خودش عالیه و هیچ مشکلی نداره

واقعا 

رفت آمدتو باهاشون کم کن

اصل کاری شوهرته ک شکر خدا میگی خوبه

فقط هفته ای ی بار اونم مجبوری میرم ولی چون مامانم اینا همسایشونه حسادت میکنه حتی اونارم اذیت میکنه.نمیدونم خدا کجا نشسته که فقط نگاه میکنه

به شوهرم گفتم،،،، گفت آدرسی ندارم