با رلم رفتیم ابمیوه بخوریم خیر سرمون رفتیم طبقه بالاش پلهاشم ازین اهنیا بود برگشتنی من جلوتر میرفتم اون پشتم بود دوتا پله مونده تلپی افتادم رو پله ها سرخوردم😭😑اصن دیگه نمیدونستم چیکار کنممم اونم گف هی میگف حواست کجاس چیزیت نشد دلم میخاس اب شم برم تو زمین