من یه دختر یکساله شیطون و بد قلق دارم خیلی جیغ میکشه و دایم بهم چسبیده همینکه غذا درست کنم خیلیه برا همین خونم به خاطر بچم بهم ریحتس نمیرسم مرتب کنم دیشب مادرشوهر سر زده اومد خونم اینم بگم اون طبقه پایین من بالا ولی هیچ وقت نمیاد خونم همش ما بايد بریم سرش اصلا بچم را هم بغل نمیکنه خلاصه اومد بالا خوبه بهم ریخته بود گفت خونه باید تر گل ورگل باشه چرا بهم ریخته منم اصلا جواب بلد نیستم هیچی نگفتم اما خیلی ناراحت شدم خیلی صبح بیدار شدم بچم را بردم پيشش گفتم نگهش دارید تا من خونما ترگل ورگل کنم اومدم بالا تمییز کاری بعد یک ساعت رفتم دنبال بچم بیچاره اش کرده بود تمام گل هاش را کنده بود وای قیافش دیدنی بود اینقدر خوشحالم که نهایت نداره بلخره فهمید آدم بچه دار خونش نا مرتب میشه