سلام مشکلم با مادرشوهرمه عین سگه صورتش از بس بدجنسه چندروز پیش بهم گف میخوام طلاقت بدم چون میری خونه بابات منم جوابش دادم تو تاپیکم هس بعد اونم کونش اتیش گرفته بود رفته بود گفته بود به جاریم که دختر خالمه که اون حسودیت میخوره ویه مشت چرت پرت و یه حرفش که راست بودم من پیش او نگفته بودم مطمنم پشت در داشت گوش میگرفته الان چه کنم برم با خودش دعوا کنم که خیلی نقش بازی میکنه درحدی بگم که یبار شوهرم از من دفاع کرد رفته بود به پسر بزرگترش زنگ زده بود گریه کرده بود گفته بود زدمه که اصلا واقعیت نداشت دعوا زبونی بود حالا راجب اینکارش که به جاریم گفته خالمم زنگ مادرم زده دعوا کردن ابروم برده به شوهرمم بگم همیشه منو مقصر میکنه وخانوادمه خسته شدم بریدم دیگه
آخیی . چه الکی شوهر میکنید
چقدر خودتو درگیر کردی خواهر من
بهترین کار اینه به صورت منطقی و درست رو در رو همراه همسرتون برید پیششون و هر چیزی که توی دلتونه بگید اما مودبانه با نگه داشتن احترام و بعد برای اروم شدن خودتون همزمان مشاور هم برید و تو این مدت یه مقدار روابط کم کنید تا هر دو طرف اروم بشید هیچ وقت با دعوا چیزی حل نمیشه بلکه بدترم میشه و این بار اعتماد همسرتونو از بین میبرید
با اینجور ادما بهتره تو ظاهر خیلی خوب باشی قربون صدقش بری اما شنا از اول کار اشتباه کردی
ببینید عزیزم اگر به مرور همسرتون ببینه شما همش باهاش از مادرش حرف میزنید و اون خانوم با تظاهر بره سمت پسرش و بگه شما دروغ میگی نا خوداگاه یه سری شک شبه پیش میاد برای همسرتون هم رابطش با شما سرد میشه هم مادرش پس بهتره مدارا کنید و منطقی حلش کنید که به ضرر همسرتونم نشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
