سلام دوستان
من تقریبا 3ماهه باردارم و یه پسر 1ساله هم دارم.
پدرشوهرم 22روزه که دستش شکسته و خب بااخلاقی که داره دوراز جون انگار تیر خورده.
چند وقت پیش هوس یچیزی کردم که شوهرم نخریدو بعد 1هفته پدرش که گف انگار سنگ داغ بندارن پرید رفت گرفت..حالا پریشب باز هوس یچیزی کردم و گفتم ولی اصلا انگار یادشم نمیمونه حرفای من..توی این22رو دائم اونجا بوده و منو بااین بچه کوچیک و دردام تنها گذاشته..میخام بهش بگم اما نه با قهر و دعوا چیکار کنم؟
اینم بگم که 4تا برارن یکیشون دوره ولی ازبین 3تای دیگشون شوهر من انگار صلیب سرخه همش خودشو میندازه وسط و همین همه رو پررو کرده 5تا هم خواهر داره که انقد رو دارن که اونشب خواهرش گف چرا دیر اومدی میخاستم ماشینمو بدم ببری کارواش!!!
دیگه خسته شدم...توخونم ارامش براش فراهم میکنم اما دیگه خودم مثل قبل دوستش ندارم
حتی تو رابطه خصوصیمونم تاثیر گذاشته و من اصلا لذت نمیبرم از بودنش و همه چیز...