خانمها من الان تو اینستا خوندم قضیه رو خیلی اعصابم خورد شد
ی خانمی برای مپیج مامان رایان نوشته ک ۲۹سالشه و ب قورت سنتی باهمسرش ازدواج کرده و الان ی دختر ناز داره،گفته برادرشوهر کوچکترش زودتر ازدواج کرده و کاریش ی خانم خوشگل و باشخصیت و مهربون بوده ک خیلی ب اینو دخترش محبت میکرده و خونشون تهران بوده خونه این خانم قزوین ک خانواده همسرشون هم پیش اینا بودن،اینا و خانواده همسرشون مذهبی بودن و جاریه اصلا مذهبی نبوده و خانواده پسر کاملا مخالف ازدواجشون،حالا خواهر ومادر دختر میشینن زیر پاش ک جاریت بچه تهران و بلده و بهش رو نده و پاشو از خونه خودتو مادرشوهرت ببر،اینم نامردی میکنه و حرفایی ک کاریش مثله درد و دل بهش گفته رو مبره چندتا میزاره روش و ب مادرشوهر میگه و پیش شوهرش میگه هروقت صبا(جاریه)میاد دخترمونو چشم میزنه،اخرین بار ک صبا میره قزوین مادرشوهره حسابی باهاش دعوا میکنه ک چرا این حرفا رو زدی،صبا ک میگه من نگفتم مادرشوهره جاری و صدا میکنه و جاریه (سمیرا)میگه تو اینارو گفتی تازه میگه از کیفمم پول برداشتی