امروز اول ابانه،نمیدونم چرا از بچه گی این ماه رو خیلی دوست داشتم دلم میخواست خودم یا حداقل شوهرمم ابان ماهیی باشه ولی نشد خوب ولی در عوضش امیر علیم قرار بود ابان ماه به دنیا بیاد پسر کوچولوی خودم قرار بود ۲۱ روز دیگه به دنیا بیاد دلم حسابی براش تنگ شده کاش سر موقع خودش به دنیا میومد هر چی به ۲۲ ابان نزدیک تر میشم دل تنگیم هم بیشتر میشه نمیدونم چرا سرنوشت من باید این طور باشه خواطرات بچگی هر چی یادم میاد تلخ تلخه تا الان شاید خوشیایی هم بود این وصط ولی غم ها خیلی پر رنگ تر بودن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خانمی با یادآوری گذشته خودت رو عذاب نده بذار تو گذشته بمونن انشاالله چند روز دیگه نی نی رو بغل میکنه به فکر اون باشه الان غصه واسه اون بچه مثل زهره،استرس و غصه داشته باشی کولیک میگیره طفلک نکن