مستاجرم من دو سال پیش ازدواج کردم تا خواستم جون بگیرم شرایط اقتصادی اینجوری شد وگرنه تا الان خونه خریده بودم
من خونه پدرشوهر از اول نرفتم شرط گذاشتم خونه جدا میخوام
تازه میگفتم خ ونه ترو تمیزو کلید اول
کلی وام گرفتم که شوهرم مجبور بشه قسط بده
از اول عادتش دادم
خودمم کنارش کارای کوچیکی میکردم تا پس انداز کنم نمیگم راحت بود
ولی امروزم به نسبت دیروز خیلی فرق کرده
الان شوهرم راضی به هرچیزی نیست و داره تلاش میکنه برا بهتر شدن زندگیش
هنوزم سختی دارم ولی خب چون میخوام به اهدافم برسم تحمل میکنم
مسافرتم رو کم کردم ولی میرم
هدف دارم توی هرسال یه پیشرفت اساسی بکنم ،مثلا رهن خونم رو میبرم بالا،ماشینمونو مدلش رو بالاتر کنم
هی برا خودمون هدف میزارم کلی ازش تو خونه میگم که شوهرمم ملکه ذهنش بشه و براش تلاش کنه
البته الحمدلله حقوق شوهرم بهتر شده،به نسبت شرایط الان چیزی نیست ولی به نسبت دیروزم خیلی بهتره