امشب شوهرم و برادر شوهرم نشسته بودن جلو تی وی شبکه ورزش میدیدن منم سر تو گوشی تو بود😉😆یهو شوهرم داد زد خواهران منصوریان طلاق گرفتن 😐😐من گفتم چرا طلاق گرفتن😑بعد هر دو تا شون برگشتن منو نگا کردن😉گفتن طلاق نگرفتن طلا گرفتن 😂😁😂من آب شدم دیگه 😀
من یه بار تو جمع سر سفره خونه مادرشوهرم بودم یهو دیدم برادر شوهرم سینی برنجو برداشت تا اومد برنج بکشه من یهو چند بار گقتم نه نمیخورم دیگه ممنونم سیر شدم اونم گفت میخوای بکشم برات ولی من دارم برای خودم میکشم😐😐