دست رودلم گذاشتی منم توبارداری چندشب رفت بیرون حالاهفته گذشته ک دیگه تحمل نداشتم گفتم ۴ماهه ازت میخوام مثل دوتاادم بشینبم حرف بزنیم نمیخوای فقط گوش کن منم ادمم میخوام برم بیرون خرید ارایشگا یابهام بیابچه روبگیر یا پیشش بمون تابیام برگشته میگه خوب منم تفریح لازمم دوساله عیچ جانرفتم گفتم کی بود توباردایم میفرت برگشته میگه کو کو من که همش هواسم پیش تو بود کوفتم کردی که اس دادی ک کی میای
اعصاب ندارم از دستش شب دیر اومد سلام داد سرد جواب دادم گفت چیه عصبی منم گفتم اره شعور و روو مبخواد که ده ونیم بیای وعین خیالتم نباشه .الانم با پسرم تواتاقیم .این قهر نمیدونم تاکی ادامه داره فقط گفت ده جلو در بودم ک اس دادی نون بگیر گفتم خسته نباشی ی اس نمیدی ک دیر میام دراینحدم ارزش نمیزاری دیگه برام مهم نیست کی نیری ومیای فقط گفت تموم کن نازنین بیشترازین بی احترامی نکن گفتم بی احترامی تو با رفتارته منم با زبون چون نمیتونم تحمل کنم بسته
😭😭😭😭😭ای خدا من ک هروقت بیرون میرف دسته کلیداشو قایم میکردم برا خودم میرم بیرون پیام میدم بش ک کی میاد اون هر وق میاد من ی رب بعدش میام ک قشنگ پشت در بمونه ولی ماهم ک رفته بالا تر نمیشه دیگه حیف شد
