خیلی خستم.خیلی..۴ ماهه زایمان کردم.میدونم ممکنه مشکلم از نظر خیلیا مسخره به نظر بیاد ولی از اونجایی که خواهر زادم و برادرزاده هام خیلیی خوشگل هستن تموم بارداری دعا می کردم بچم در کنار صالح بودن و سالم بودن زیبا باشه.حتی یه دور قران به این نیت خوندم.خودم قیافم خوبه و شوهرم معمولیه و سبزه تنده.دخترم شبیه باباش و پدر شوهرم شده.از روز اول مامانم از قیافش ایراد گرفت بعدم خواهرم.بعضی ها هم بهم می گن مامان به این خوشگلی بچت چرا اینطوری شدا😭دلم شکسته.حتی دیگه دوست ندارم با مامانم رابطه داشته باشم.پشت سر بچم وقتی ازش می پرسن چه شکلیه آه میکشه می گه حالا ایشالا بختش سفید باشه.لطفا برای آرامشم دعا کنین.تو این ۴ ماه به جای لذت بردن فقط دلم شکسته و گریه کردم.
تو همونی که ارزوی من بود /همیشه هر جا رو به روی من بود/ شبا تو خوابم تورو دیده بودم / خیلی شبا بهت رسیده بودم :-)
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم آخه چرا انقده ناامیدی اولا هنوز چهارماهشه هنوز شکل اصلیشو نگرفته دوما هزار جور تغییر میکنه تا بزرگ شه...هزار مدل میشه میدونم دلت شکسته ولی مطمئن باش جذاب میشه
منم اگه بودم سفت و سخت جلوی مادر و خواهرام وامیستادم😑 خیلی نامردن مگه بچه دست خودشه😑
چون خواهر زادم سفید و چشم آبیه ،خودمم بچگی سفید و بور بودم،حالا به چشم حقارت بچمو می بینن.هی می گن شبیه باباشه.فقط خداروشکر می کنم پدرشوهر مادرشوهرمم نوه اولشونه و دوسش دارن
تو همونی که ارزوی من بود /همیشه هر جا رو به روی من بود/ شبا تو خوابم تورو دیده بودم / خیلی شبا بهت رسیده بودم :-)