خوب دیگه وقتشه که پست لاغری رو بذارم
پیشاپیش از دوستای گلی که منتظر گذاشتمشون واقعا عذرخواهی می کنم😘😘😘
همین طوری که براتون گفتم من در دوران بارداری اضافه وزن زیادی نمی کردم در حد پنج شش کیلو اما بلافاصله بعد از زایمان حداقل ۱۵ کیلو بالا میرفتم بعد از آمدن فرشته دوممون روز زایمانم ۱۰۵ کیلو بودم اما برای واکسن دو ماهگیه دخترم که رفتم بهداشت ۱۲۰ کیلو شده بودم خیلی اون روزا بهم سخت می گذشت و هر کاری هم می کردم و هر رژیمی گرفتم حتی یک گرم پایین نمی آمدم فیکس روی ۱۲۰ ثابت مونده بودم 🙄🙄🙄
دنیا برام تیره و تار شده بود و نفس کشیدن سخت😪😪
شبانه روز توی اینترنت دنبال قرص و دارو و رژیم و ورزش میگشتم خیلی چیزا را امتحان کردم ۴الی ۵ کیلو میومد پایین ۸ کیلو میرفت بالا🤪🤪🤪🤪
خلاصه خرداد ماه بود و تقریباً دخترکوچیکم ۸ ماه شده بود و ما رفتیم کیش و اون موقع ۱۲۳ کیلو بودم وقتی که رسیدیم جزیره و تو پاساژ میگشتم وقتی میدیدم جیبم پر پول اما هیچی نمیتونم بخرم وقتی میدیدم هر وسیله ای رو که می خوام سوار بشم بهم چپ چپ نگاه میکنن و میگن که ببخشید این گنجایش وزن شما رو نداره خودتون تصور کنید که چه حالی بهم دست میداد به خاطر اینکه اوقات همسرم رو تلخ نکنم به روی خودم نمی آوردم اما خدای احد و واحد شاهد که من چه زجری تو این سفر کشیدم 😔😔😔😔
از دق دلم برای دخترام و همسرم خیلی خرید کردم اما برای خودم حتی یه هل پوک نخریدم
آخرین شبی که فرداش می خواستیم برگردیم خیلی ناراحت و افسرده بودم رفتم تو تراس هتل نشستم و شروع کردم به گریه کردن و همون جا به حضرت زهرا متوسل شدم و گفتم یا فاطمه زهرا تو که خودت میدونی من چقدر دارم تلاش می کنم خودت بهترین راه بزار جلوم
من دیگه خسته شدم دیگه نمیتونم اگر میبینی که لاغر بشو نیستم خودت مرگ منو برسون یعنی در این حد تو زجر و عذاب بودم که راضی به مرگم بودم
همسرم هم از ناراحتی من ناراحت بود خدا شاهده حتی یک بار در تمام دوران چاقی ام بابت چاقی من گله و شکایتی نداشت چون از اون چاق های خوش فرم بودم😁😁😁و خدا رو شکر با اون همه اضافه وزن ن قندداشتم و نه چربی ونه فشار فقط و فقط کمر درد بود که همون امون منو بریده بود و راه نفس کشیدن منو تنگ کرده بود