اونایی که از خونه باباتووون دورین

کلی وسیله میان من دست خالی میرم ولی برگشتنی باز دست پر بر میگردم خودمم خجالت میکشم

خب شوهرت باید بدونه وگرنه بدون اطلاعش از پولش چیزی بخری واسه یکی حرام میشه...من مامانم از اولین روز گفته از پول شوهرت یه گرونم خونه ی من نیار ها حرام میشه....اما از یارانه ی خودم بعضا بیرون میرم بامامانم میبرم مامانمو واسه بستنی و ساندویچی وناهار اینا ...شوهرمم ماهیانه که پول تو جیبی بهم میده بهش گفتم که من این پول رو هرکار بخوام میکنم ها پس راصی باش ...اونم گفته حلالت باشه اما بازم فقط پول یارانمو خواستم خرج میکنم  واسه خانوادم درسته چیزی نیس اما دیگه یه چند کیلویی میوه اینا میشه

یه قوطی کوچولو کره بادام زمینی ببر 🤗😍

خجالت نداره همه اونجورین واسه خونه دختراشون ...من کلی هم کیف میکنم   شوهرم میگه خجالت بکش پولشو باید بدیم مامانم ناراحت میشه این حرفا چیه

منم دلم بابا مو خواست عنوانتو خوندم بازم گریه کردم به یاد بابام😢😢😢😢😢😢

😂😂😂دقیقا

ولی دیدین خونه‌مامان باباها چه برکتی داره ؟؟؟ یخچالشون پر چیزای خوشمزس انگار هیچ وقت وقت خالی نمیشه

عزیزم منم گرگانیم خودم ساکن تهرانم

نمک نشناسه دیگه هیچ وقت نبر دیگه ...منم با مادرشوهرم همسایه بودیم ناهار درست کردم بردم براشون ...یه طوری گف ما نمیخواییم چرا آوردی بردار ببر اینقدر ناراحت شدم گذاشتم اومدم خونم بعد یکی دوبارم آش رشته میپختم دادم دیدم نه بابا اینا بجای خوشحالی توهین هم میکنن گفتم تو دلم بعد این پشت دستمو داع میکنم یه چی بدم بهتون دیگه تموم شد ...واسه پدرشوهرم روز پدر گرفتم نگاه کرد محکم پرت کرد کنار دیوار که چرا خریدین این چه رنگیه طوسی دوست داره منم طوسی پررنگ گرفته بودم ...بیشعور پرت کرد اونور پیش اون یکی پسرش ماهم فقط نگاه کردیم مادرشوهرم دید خیلی دیگه بد شد یواشکی اونم زیر لبش گف دستتون درد نکنه...گفتم بعد این یدونه سوزن هم نمیبین از من ...

خدا رحمتش بکنه خواهری  

واقعابعضیابی لیاقتن. 

مارسم داریم سال اول ک ازدواج کردیم عیدش بابادخترکه میره خونه دختری چیزی کادوبگیره منم سال اول که عروسی کرده بودیم بابام اینامیخاستن بیان رفتم مادرشوهرم ایناوبرادرشوهرم ایناوهمه رودعوت کردم چون میدونستم بابام برام سنگ تموم میذاره. وقتی بابام اینارسیدن ازموادغذایی تامرغ وگوشت ودل وجیگرو اجیل ولباس براخودم وشوهرم ویه جاکفشی برام اوردبعدکه داشت میوردشون داخل مادرشوهرم ازحسادتش هیچی ک نداشت بگه روکردب من وگفت چ خبرت بودباباتوبیچاره کردی بابامم گفت ایناچ قابلی دارن من خودم دوست داشتم برادخترودامادم بیارم. اونوقت من سال اول بودکه عیدرفته بودم خونشون حتی هزارتومن هم بهم عیدی ندادن. کلای جورایی رفتارمیکنن که انگارخودشون خیلی بالاان وهمه ی جورایی بهشون بدهکارن. خداروشکرمیکنم که ازشهری که اونابودن اومدیم یه شهردیگ. 

هردفعه هردفعه لازم نیس بذار محبت بحساب بیاد اونا پدرومادرن فرق میکنه