نه همش یه رب میذاشتم و میرفتم و میومدم یهژشاعت پیشش بودم میبردمش خونه
مربیش گفت از اول شروع میکنیم بیا بشین ی ساعت اینجا بازی کن ببرش
بعد بینش میگف برو بگو میرم پنج دبقه دسشویی تناش بذار
بعد هی ساعتا بیشتر میشد یه رب میذاشتمش تا یه سا
عت و اینا
دیگه بعدش از هشت تا یازده
بعد برا ناهار هم گذاشتمش همینجور با یرنامه زیاد میکردیم ساعتاشو