2777
2789
عنوان

سلام ورود خانومای خوشبخت و مجرد ممنوع🚫

| مشاهده متن کامل بحث + 1287 بازدید | 84 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من گفتم خوب با۴تومن میشه یه یخچال الجی خرید شهرم گفت اونا باریکن جانداره توش و... بعد که رفتیم قیمت زدیم دیدیم از ۴تومن بیشتر هم هست شوهرم گفت پس یه یخچال الکترواستیل بگیریم که بابام پولشو بده من گفتم باشه ولی خودت ببین وسیله که ایرانی هست حالا یه دونه هم باشه خیلی ناراحت بودم که مامانم گفت پسرم من یه تومن میدم بقیشو خودت بذار حدودا ۵۰۰ باید خودمون میذاشتیم آخه مامانم هیچییی برام کم نذاشت بهترین چیزارو برام خرید خب منم از خونوادش انتظار داشتم

خب حالا ببینید چی شد ..سر سفره شام بودیم جاری هم خواهرشوهرم شوهرش همه بودیم خونشون...حرف ازز بنگاه و زمین شد بعد شوهرم به باباپش گفت فلانی که داشت سرت کلاه میذاشت عمویه الف هست دیگه بعد من گفتم بالای من ۱۷ ۱۸ سال پیش لنگاه داشت اینجوری نبوو پدرشوهرم گفت همون موقع داشتم زمین میخریدم شوهرم گفت عههه توپنج شیش سال پیش بود داشتی میخریدی دیگه اونجا همچین خفتم کرد دوست داشتم زمین دهن باز کنه برم توش

من گفتم خوب با۴تومن میشه یه یخچال الجی خرید شهرم گفت اونا باریکن جانداره توش و... بعد که رفتیم قیمت زدیم دیدیم از ۴تومن بیشتر هم هست شوهرم گفت پس یه یخچال الکترواستیل بگیریم که بابام پولشو بده من گفتم باشه ولی خودت ببین وسیله که ایرانی هست حالا یه دونه هم باشه خیلی ناراحت بودم که مامانم گفت پسرم من یه تومن میدم بقیشو خودت بذار حدودا ۵۰۰ باید خودمون میذاشتیم آخه مامانم هیچییی برام کم نذاشت بهترین چیزارو برام خرید خب منم از خونوادش انتظار داشتم بعد دونیم پدرش داد اینجا یه معجزه هم رخ داد برام یه چک داده بودیم....هرگز یادم نمیره مامانم رنگ زد گفت آالف جان یه چیز بگم گفتم بگو گفت مامان این ماه خیلی درگیرم نمیتونم پول بدم شما بدبد من بهتون میدم دستم باز شد گفتم اشکال نداره ولی توی دلم آشوب سد قطع کردم دودیتی زدم تو یرم نشستم گفتم خدایا خودت رحم کن شبش به شوهرم گفتم  گفت عیب نداره از این وامای خونگی میگیریم... وامم گرفتیم دوملیون اخر شبش مامانم زنگ زد گفت الف پونصد تومن میتونم بهت بدم پول فلان چیزمونو واریز کردن گفتم نمیخواد تو بدی اصلا مامان من ما خودمو ن میدیم گفت نه بالا خره با اصرار داد

من گفتم خوب با۴تومن میشه یه یخچال الجی خرید شهرم گفت اونا باریکن جانداره توش و... بعد که رفتیم قیمت ...

اینو بخونید کامل تره اومدم ویرایشش کنم نشد  نصفه تعریفش کردم بالاتر

یه چندبار رفتم خونشون  توحاملگی انقده غذای شور درست میکرد یه بارم فشارم بالا رفت بعد میگفتم شوره میگفت شور نیست ترشه...الان چرا پس دیگه ترش درست نمیکنه پس؟؟؟همین باعث شد دیگه نرفتم

عید قربان ببود منم دیگه تقریبا ماه های اخر بودم رفتیم اونجا بعد ناهار حرف از ازدواج شد برگشت گفت انقد من فلانیو دوست داشتم م باهاش ازدواج کنهانقده قشنگم بود ولی م باهاش ازدواج نکرد

بچه ام ونیا اومد منم دانشجوام بچم خونه مادرشوهرم بود من از دانشگاهمون اومدم خونشون شب شده بود مامانمو زنگ زدم بیاد اونجا دنبالم تعارف کرد بیاید بالا و ازاین حرفا مامانم اومد یکم حرف زدن مامانم گفت ر انقده شیربنه حاصر نیستم یه تار موشو با دنیا عوض کنم بعد گفت حاج خانوم شما نوه زیاد دارید کدوم نوتون شیربن تره من انتظار داشتم بگه همه برای من یکسان هیتن میدونین چی گفت؟؟؟ گفت مهدی رو بیشتر دوست دارم انقدررر به من بر خورد دویت داشتم هق هق بزنم گریه کنم بچه من در استعداد زیبایی شیرین زبونی همه چیز سره  خیلی دلمو شکوندم فقط واگذار کردم به اون خدای بالای سرم...حتی الانم یادم میاد گربم میگیره

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز