2777
2789
عنوان

هم پدر بودم هم مادر...

2198 بازدید | 63 پست

خیلی از تجربه های مادر ها استفاده کردم تو این دوسال...خیلی سخت بود خیلیم سخت گذشت...ولی بازم شیرین بود برام..یادگار شو خوب نگه داشتم..و خواهم داشت..ممنون از همه کسانی که بهم کمک کردن..و از این سایت..قدر داشته هاتون رو بدونید..تو هر شرایطی که هستین..انقدر مشکلات کوچیک رو برای خودتون بزرگ نکنید..زندگی ادامه داره

در گذر این هشت سال، نهال وجود کودکم را با دستان خالی آبیاری کردم، در حالی که ریشه هایم در خاک تنهایی فرو رفته بود. هر خنده اش، جانی دوباره بود در رگ های خستگی ام و هر قدمش، فتح قله ای دست نیافتنی. پدری که در نقش مادری فرو رفت، نه برای پر کردن جای خالی، که برای خلق عشقی بی بدیل. اینک، قامتِ فرزندم، گواه ایستادگیِ من است و لبخندش، پاداش تمام سختی ها.

شوهرت چی شده? بچه ات چن سالشه?    

خودم شوهرم...دوسال..

در گذر این هشت سال، نهال وجود کودکم را با دستان خالی آبیاری کردم، در حالی که ریشه هایم در خاک تنهایی فرو رفته بود. هر خنده اش، جانی دوباره بود در رگ های خستگی ام و هر قدمش، فتح قله ای دست نیافتنی. پدری که در نقش مادری فرو رفت، نه برای پر کردن جای خالی، که برای خلق عشقی بی بدیل. اینک، قامتِ فرزندم، گواه ایستادگیِ من است و لبخندش، پاداش تمام سختی ها.

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خانمتون چی شد پس?    

از دستش دادم...تو یه حادثه...

در گذر این هشت سال، نهال وجود کودکم را با دستان خالی آبیاری کردم، در حالی که ریشه هایم در خاک تنهایی فرو رفته بود. هر خنده اش، جانی دوباره بود در رگ های خستگی ام و هر قدمش، فتح قله ای دست نیافتنی. پدری که در نقش مادری فرو رفت، نه برای پر کردن جای خالی، که برای خلق عشقی بی بدیل. اینک، قامتِ فرزندم، گواه ایستادگیِ من است و لبخندش، پاداش تمام سختی ها.

کاش منم شوهرمو از دست میدادم یا بلعکس

توروخدا اینطور نگید...خدا قهرش میگیره...خیلی سخت

در گذر این هشت سال، نهال وجود کودکم را با دستان خالی آبیاری کردم، در حالی که ریشه هایم در خاک تنهایی فرو رفته بود. هر خنده اش، جانی دوباره بود در رگ های خستگی ام و هر قدمش، فتح قله ای دست نیافتنی. پدری که در نقش مادری فرو رفت، نه برای پر کردن جای خالی، که برای خلق عشقی بی بدیل. اینک، قامتِ فرزندم، گواه ایستادگیِ من است و لبخندش، پاداش تمام سختی ها.

توروخدا اینطور نگید...خدا قهرش میگیره...خیلی سخت

خیلی میزنتم حتی الان ک بچموشیرمیدم اومدم خونه بابام اومد نوزاد۱۷روزمو برد ای خدابهم ارامش بده.بخداخسته شدم محبتی ندیدم همه اش زورو بیتوجهی نمیدونی تودلم چیه

چرا ازدواج نکردید؟

نمیتونم...تو خیالم باهاش زندگی میکنم..شاید مسخره باشه به نظر شما..ولی نیومده رفت..هنوز هزمش نکردم

در گذر این هشت سال، نهال وجود کودکم را با دستان خالی آبیاری کردم، در حالی که ریشه هایم در خاک تنهایی فرو رفته بود. هر خنده اش، جانی دوباره بود در رگ های خستگی ام و هر قدمش، فتح قله ای دست نیافتنی. پدری که در نقش مادری فرو رفت، نه برای پر کردن جای خالی، که برای خلق عشقی بی بدیل. اینک، قامتِ فرزندم، گواه ایستادگیِ من است و لبخندش، پاداش تمام سختی ها.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز