2777
2789
چه لوس😕😕😂😂😂😂

فقط دلم برای مرتضی سوخت بنده خدا😢

لایک نکن مرسی اه❤️روی سنگ قبرم بنویسید خدا بیامرز خیلی کارها میخواست بکنه ولی...پول نداشت😭😢قبل از اینکه منو قضاوت کنی مطمئن شو آدم بی عیبی هستی😍

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

امیر کیه😂😂😂😂😂😂😂منم طرفدار بهزاد و سپهرم😁

کاش امیر برا من بود😢😂

خدمتتون عرض کنم که بنده دیگه گربه بوره نیستم،رنگ اشتباه ریختن رو کلم و تا اطلاع ثانوی گربه سیاهه تشریف دارم😐مرسی از ارایشگر محترم😑😪

نه ندا ازدواج میکنه مرتضی هم خودکشی میکنه ...بهارم میخواد که برگرده ولی دیگه نمیشه ومیره اصفهان پدر ندا هم با اصرار بقیه زن میگیره ...اینم یه خورده جزئی تر ولی با ایرادات فراوان .... ن بعد اینکه مرتضی گوشی روش خاموش میکنه ندا نابود میشه هی کارش به بیمارستان میکشه خواهر بهار میمیره وتو مراسماتش مرتضی رو میبینه مرتصی بش میگه ابجی و میگه خوشبخت شو و من نمیتونم تو رو خوشبخت کن برو ازدواج کن ندا نابودتر میشه با پدرش همش درگیری داره باباش در اتاق خوابم روش قفل میکنه بعد مدتها خواستگاری نیاد براشربه اسم امیر که کارمند بانکه اولش ندا میگه نه و بعدش مخالفت میکنه ولی رفته رفته امیر فرصت میخواد که عاشقش کنه انقد امیر اقاس که حریان عشق مرتصی رو هم میدونه ولی کنار میاد با ندا تو حریانات نامزدی ندا بهارم واسه مرتصی میره خواستگاری یه روز تو پاساژ مرتصی ندا رو میبینه با امیر و قاطی میکنه و هی داد میزنه نامزدش میفهمه و جنگ میشه و کلی داستان خلاصه ندا سر خونه زندگیشه دیگه که یه روز خبر میدن مدن مرتصی مرده میره اونجا میفهمه خودکشی کرده با امپول هوا ...قبل خودکشیم مدام میگفته میخوام برم ندا رو برگدونم طلاق بگیره و اینا خلاصه بگم ندا واسه ارامش روح مرتصی دعا میخونه و اینا حتی میره کربلا دیگه به قول خودش عشقی نبودهولی اخساس مسئولیت داشته نسبت به مرتصی بعد از کربلا رفتن ندا باردار میشع و یه مسر ساله که اسنشو میزاره ابولفضل بعدم با خواهر و برادر ناتنیش دوباره رابطه برقرار میکنه نازی خواهرشم دری خونه و باهوش و فوق العوده زیبا و دانشجوی طراحی دوخت هست نویدم سربازه و کلی خوشتیپ اها بابای ندا هم با اصرار ندا چند سال بعد یه خانوم مهربون به اسم فرحناز رو عقد میکنه با اینکه خودش راصی نبوده و هنوزم منتطر مادر ندا بوده و میگفته اگه بیاد بفهمه زن گرلتم ناراحت میشه ولی بالاخره راصی میشه و فرحنازم واسه ندا

خدایا مواظب نی نی تو شکمم باش ب خودت سپردمش
من نخوندم چی به چی بوده ولی اگ مرتضی خوب بوده ندا نمیرف با ینفر دیگه 😕

مرتضی خوب بود خیلی همو دوست داشتن

بابای ندا نزاشت

مجبورش کرد ازدواج کنه

بعد یه مدت عاشق امیر شد

لایک نکن مرسی اه❤️روی سنگ قبرم بنویسید خدا بیامرز خیلی کارها میخواست بکنه ولی...پول نداشت😭😢قبل از اینکه منو قضاوت کنی مطمئن شو آدم بی عیبی هستی😍

من تازه میخاستم بخونم چرا ترکوندینش😡😡😡😠

شیرین من بمان.. مگر این روزگار تلخ...   فرهاد خسته را به نگاهی امان دهد...   در زلف شب گره بزنم زلف مست را  ... شاید شوم به سوی تو راهی ...نشان دهد    حرفی بزن که عشق به هر واژه گل کند ... ما را نصیب دیگری از این زمانه نیس... با من از عاشقانه ترین لحظه ها بخوان ....حتی اگر هوای دلی عاشقانه نیس ...    با من بخوان ،تا این ترانه را با تو سفر کنم،  با من بخان تا در هوای تو  شب را سحر کنم ، با من بخوان😔😔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز