از دست شوهرم اصلا آرامش ندارم هم دوسش دارم شوهرمو هم از رفتاراش و کاراش متنفرم به حدی که هردم به طلاق فکر میکنم واقعا کلافم کرده😔۵ ماهه باردارم قبلا یه سال منتظر بچه بودیم همش فکر میکردم اگه بچه دار بشم دیگه اوقات تلخی نمیکنه شوهرم ولی اشتباه فکر میکردم اصلا خوب نشده هیچ بدترم شده 😢 میدونم خیلی دوسم داره ۴ بار اومد خواستگاریم تا بابام راضی به وصلت شد فامیل دورمونه ولی کاش قبول نمیکردم باهاش ازدواج کنم 😔 الان نمیدونم واقعا سر دوراهی موندم بچمو بکشم و طلاق بگیرم یا خفه خون بگیرم و تا اخر عمرم بریزم تو خودم و این زندگی کوفتیو تحمل کنم
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است با ریشه چه می کنید؟گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟گیرم که می کشید گیرم که می برید گیرم که می زنید با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟
ازاول میرفتی پیش یه مشاوری چیزی خودش بت میگفت کارت چقد اشتباه بود ذات یه مرد مگ با بچه دارشدن تغییر میکنه؟؟؟اول باید ب کمک ی مشاور رو خودش کارمیکردی درست که شد فکربچه میشدی الان ک دیگه بچه داری پنج ماهشم هست ی موجود زندست نباید بکشیش خدارو خوش نمیاد.برو با ی مشاورحرف بزن این از هرراهی بهترجواب میده
عزیزم شاید بارداری افسرده و بی حوصله و حساست کرده ، منم دقیقا تا ۵ ماهگی به سقط فکر میکردم ولی الان میگم زندگیمو میسازم شدشد نشد لاقل یه بچه دارم برای همه عمرم