2777
2789
عنوان

زندگی جدید

156 بازدید | 7 پست

 من 22سالمه ومادرمو تویک تصادف از دست دادم بابامم رفت زن گرفت الان بابام و زنش میخان یه خونه جدا بگیرن واسم یعنی من تنها باشم اوناهم یه خونه جدا واین توی اقوام ما ننگ بزرگیه دختر مجرد تنها باشه اونم وقتی داداشش و باباش هستن.. خواهربرادرام همه سرخونه زندگیشونن ومن تنهام. منم این موضوع خیلی اذیتم میکنه اماخب چه میشه کرد. زن بابام ازم خوشش نمیاد. من صبحا ساعت 7 تا6 دانشگاه میرم اخه دانشگاهم خارج شهره شبا خسته و کوفته میام میبینم زن بابام یه دعوای جدید راه انداخته بهش گفتم چرا با من اینکارو میکنی مگه چیکارت کردم گفت بابات اون اول اومد خواستگاریم گفت تو در شرف ازدواجی ولی اینی که من میبینم ازدواج بکن نیستی و سایه ت رو زندگیم هست خیلی دلم شکست اخه من از کجا شوهر پیداکنم برم مگه تقصیر منه.. جدیدا خیلی احساس افسردگی میکنم با یه پسری آشنا شدم اونم همش فکر... هست واصلا وقتی برای احساسات من نمیزاره همش پیشنهاد میده میگه خونه جدا گرفت بابات من میام پیشت باهم..... میخام باهاش کات کنم. ابرومو که از سر راه نیاوردم خواهرا و برادرام از وقتی شنیدن بابام میخاد خونه جدا بگیره محلم نمیدن که نکنه من سربار زندگیشون بشم خواهرام میگن زشته مجردی با داماد زندگی کنی از اون طرف زن داداشام میگن به ماچه باباش نگهش نمیداره ما نگهش داریم؟ من از همه رونده شدم ولی گناهمو نمیدونم چیه. آینده ای ندارم هیچ کس نمیاد با دختری که همه ولش کردن ازدواج کنه.. زندگی پوچی دارم. نمیدونم چیکار کنم نقطه مثبتی تو زندگیم ندارم که بهش دلخوش کنم. اقواممون بعد از مرگ مامانم باما قطع رابطه کردن خیلی روابطمون سرد شد. من نه دوستی دارم نه همدمی نه امیدی به زندگی.بابام خرج دانشگاهمو نمیده دیشب میگفت دیگه نمیخاد بری تو این اوضاع گرونی خرج الکی نکن. من تنها تو خونه پس چه غلطی بکنم شما جای من بودین چیکار میکردین؟ 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

وقتی پیش پدرت نمیشه باشی همون بهتر جدا زندگی کنی اینطوری خودت راحت تری تا بری خونه خاهر برادر مطمئن باش اونجا نمیتونی ب اون صورت احساس راحتی کنی

فقط سعی کن ب بهترین نحو زندگی کنی، موفق بشی تا هیشکی نتونه روزی طعنه ای بزنه و ببین چ دختر خودساخته ای هستی.

تو انتخابت هم تجدید نظر کن بنظرم کسی ک توجهی ب شکستگی روحی تو نمیکنه و اینو فرصت واسه نیاز خودش میدونه تکیه گاه نمیتونه باشه

موفق باشی🌸🌈

🌈 به کوتاهی آن لحظه‌ی شادی که گذشت، غصه هم می گذرد🌵

خدا مادرت و بیامرزه.خودت و نباز.دانشگاه بهت خوابگاه نمیده؟شرایطت و بگو بمون خوابگاه و درست و بخون خونه باباتم   برات میخواد بگیره بده اجاره توکل کن ب خدا از خودش بخواه درس بخون کار کن رو پای خودت وایسا شاید اصلا مرد مناسب زندگی نیومد زندکیت تو میخوای بخاطر اینکه بابات یا داداشت مراقبت نیستن خودت و بندازی تو دردسر...

من همان پنجره رو ب خیابان بودم /ک شبی بسته شد و رو ب کسی باز نشد

اول بگم ب اون پسر هیچ اعتماد نکن و کااااات 

بعد اینک اول تو دختر اون خونه بودی بعد زن بابات اومد اگ اذیتت میکنه خب اذیتش کن😕

وقتی میگی خواهر برادرات متاهلن یعنی سنی از پدرت گذشته پس اینک تو میخواد جدا کنه ک چی بشه الله اکبر خدا ب راه راست هدایتش کنه

خواهرات ک هیچ برادرات باید غیرت داشته باشن

همسرجانم چون تُ دارم همہ دارم،دِگَرم هیچ نباید...

اگه هم دوست نداری تنها باشی خوابگاه های خصوصی هست که خیلی هم محیط خوب و سالمی دارن اصلا احساس میکنی تو خونه و خانواده ای میتونی اونجا بری کرایه اش هم از خونه کمتر قطعا، خیالت راحت قبول میکنن حرفی هم پشتت نیست ک تنهایی 

🌈 به کوتاهی آن لحظه‌ی شادی که گذشت، غصه هم می گذرد🌵
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز